درباره وبلاگ من خدا رو دارم کوله بارم بر دوش سفری می باید سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض سازکم با من گفت: هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل(من خدا را دارم) منو سازم چندیست که فقط با اوییم... با سلام خدمت همگیه دوستان عزیزخودم.بنده ی حقیر این وبلاگ رو تازه راه اندازی کردم خوشحال میشم با انتقادهاو پیشنهادای خود منو در ساخت هرچه بهتراین وبلاگ یاری کنیدباتشکر فراوان فریـــاد التماس دعا آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
اجتماعی
یاد خدا آرامش دهنده ی قلب هاست
چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, :: 6:59 بعد از ظهر :: نويسنده : فریاد
نامت چه بود؟ آدم
اینک محل سكونت؟ زمین خاک
آن چیست برگرده نهادی؟ امانت است
قدت؟ روزی چنان بلند كه همسایه خدا، اینک به قدرسایه بختم به روی خاک
اعضاء خانواده؟حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیرخاک
روز تولدت؟ روز جمعه، به گمانم روزعشق
رنگت؟ اینک فقط سیاه ، زشرم چنان گناه
چشمت؟ رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد زآسمان
وزنت ؟نه آنچنان سبک كه پرم درهوای دوست ... نه آ نچنان وزین كه نشینم براین خاک
جنست؟ نیمی مرا زخاک ، نیمی دگرخدا
شغلت؟ دركاركشت امیدم
شاكی تو؟ خدا
نام وكیل؟ آن هم خدا
جرمت؟یک سیب ازدرخت وسوسه
تنها همین؟ همین
حكمت؟ تبعید در زمین
همدست درگناه؟ حوای آشنا
ترسیده ای؟ كمی
ز چه؟ كه شوم اسیرخاک
آیا كسی به ملاقاتت آمده؟ بلی
كه؟ گاهی فقط خدا
داری گلایه ای؟دیگر گلایه نه؟، ولی...
ولی چه ؟حكمی چنین آن هم یک گناه!!؟
دلتنگ گشته ای؟ زیاد
برای كه؟ تنها خدا
آورده ای سند؟ بلی
چه ؟ دو قطره اشک
داری تو ضامنی؟ بلی
چه كسی ؟ تنها كسم خدا
در آ خرین دفاع؟
می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا
نظرات شما عزیزان:
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|